کد خبر: ۱۵۳۱۸۴
تاریخ انتشار: ۰۷ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۲ 28 December 2015

محمد زینالی اوناری

اوایل قرن حاضر و در دوره ی خشکسالی که توأم بود با اغتشاشهای داخلی ایران، امنیت جانی و زیستی به حضیض آمده بود. پدر بزرگ من نقل کرده است که وقتی در آن زمان در اطراف شهر اردبیل از در به دری، گرسنگی و ترس از حمله ی روسیه، به روستا پناه آوردیم، عده ای از مردم که سخت گرسنه بودند به سنبل های گندم مزرعه پناه برده و آن را خوردند، گندم های درو نشده ای که بر ساقه ی خود سوار بودند، را برچیده و در دهان جویدند. خوشه های گندم هم که آسیاب نشده و تیز بودند، در گلوی آن ها به دال می خزید و موجب خفه شدن آن ها می شد. خاصیت قحطی این است که انسان ها را متکی بر خوشه هایی می کند که چه بسا او را به دامن مرگ بکشاند.

تولید، مبنای ارزانی و فراوانی است، اگر ما امروز درد گرانی و مشکل معیشت را در جامعه احساس می کنیم، لابد به این خاطر است که تولید به اندازه ی نیاز وجود ندارد. البته نیاز از هر طریقی رفع می شود، اما تولید یکی از راه های دسترسی به منابع است و نه صرفاً کالا.

اگر تولید نباشد، انسان نمی تواند منبعی برای تهیه ی مایحتاج خود داشته باشد. بدون تولید، انسان فاقد چیزی است و با تولید است که انسان ها می توانند داشته های خود را مبادله کرده و دارای ثروت باشند. از این رو بدون تولید، قحطی است، چه کالاهای مورد نیاز در بازار فراهم باشند، چه نه. در جامعه ی ما، حضیض تولید فراهم شده و عمده مردم به جای دست اندرکاری در تولید، در توزیع و خدمات دولتی مشغول کار هستند.

در این میان، خوشه های توزیع خودنمایی می کنند و انسان ها برای دست یابی به نان، مجبور به دست یازیدن به بازار توزیعی شده اند که جای کاربری تولید را به طور کامل در جامعه ی ما گرفته است. چند درصد از مردم در بخش تولید فعالیت می کنند که در شهر ما این همه بازار به وجود آمده است؟ شهر سرشار از بخش توزیع بوده و عمده ی مردم مشغول فعالیت در بخش توزیع و بازار هستند.

حتی شکل و نمای شهر نیز تخریب شده و کل شهر به بازاری گسترده تبدیل شده است. در هیچ شهرک و خیابانی نیست که نمای خانه ها به چشم بخورند. حتی آن شهرک آزادی که خیلی ها حسرت زندگی آرام در دامن آن را داشتند نیز از بین رفته و تبدیل به بازار شده است.

قحطی تولید و محدودیت آن به کشاورزی سنتی در این استان، موجب شده است عموم نیازمندی های مردم، به خوشه هایی بیانجامد که از سوی بخشهای مختلف در دهان مردم گذاشته می شود. اجاره هایی سرسام آور که کمر هر شاغل به توزیعی را خم می کند و البته تاوان آن را هم مصرف کنندگان باید بدهند. عوارضی که حاضر است به خاطر چند ماه حقوق شهرداری، هر شهرکی را تبدیل به بازار توزیع کالاهای چینی و ترکیه ای بکند، دست آخر می رود به گلوی مردم شهر.

دسترس بودن کالاها و غذاهای بنجل و قاقا لی لی که همه ی کودکان شهر را معتاد به چهره ی سوپرمارکتها و ذائقه ی خود کرده، خوشه های خزنده ای است که در گلوی انسان های این شهر می رود. نبودن تقسیم کار در سیستم توزیع و گسترده شدن مغازه های انفرادی و عدم استفاده از سیستم حسابرسی، موجب ضرر و زیان در بخش توزیع می شود و آن هم به گلوی مصرف کننده ها می رود.

مردم شهر به جای اهتمام داشتن به تولید، به توزیع کالاهایی می پردازند که در این شهر و این کشور تولید نشده اند و حتی در تجارت و مبادله ی جهانی آن هم مشارکت ندارند. مردم این منطقه، مصرف کننده صرف هستند و تکیه به منابع عمومی ای دارند که از طرف دولت توزیع می شود.

تولید کننده، صنعتگر و کارگر، ارزش نداشته و آدم هایی که خوب به خوردن خوشه های خفه کننده عادت کرده اند، پز تشخص و فردیت هم می دهند. این نوع خوشه های خفه کننده که امروز در قالب اقتصاد ما شکل گرفته است، به تدریج اقتصاد ما را می کشد و با از بین رفتن آن تکه منابع عمومی و کشاورزی سنتی که این روزها تا حد تخریب خاکها هم پیش رفته است، دست آخر به بحرانی قریب الوقوع می انجامد. هیچ چیزی به جز خوشه های گندم که ما را اسیر کرده است وجود ندارد و نان مان آجر خواهد شد.


منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار